سیاه چاله‌ی فضایی من

سیاه چاله‌ی فضایی من

کمی صبر

Monday, 14 Bahman 1398، 08:11 AM

همینک در تاکسی زردهای مسیر دانشگاه هستم و 4 دقیقه ست که ساعت از 8 گذشته!

تا سوار شدم خواستم بگم اه که باز تاکسی سوار شدم😩 قرار نبود!(باریتم لطفا😅)

ولی گفتم نههه! نگوو!

این سومین روزیه که تو، خودت با آلارم موبایلت بیدار میشی  و مامانت خوشحاله😂،

این اولین باریه که بعد از مدت ها داری کورس اول رو با اتوبوس میری،

دیشب بعد از چندماه تونستی نفْسِ جُغدیت رو ببری تو رختخواب و بجای ساعت 3 ، 00:30 بخوابی 🙄

اینا همش پیشرفت و موفقیت محسوب میشه و لطفا انرژی منفی از خودت ساطع نکن.!

 

و به خودم از همین تریبون یادآوری می‌کنم که سرکارِ خانُم، لطیفی! موفقیت یکدفعه بدست نمی‌آید. بلکه شُوِی شُوِی (یعنی همان پیوسته ، تدریجی ، یواش یواش)😁(خنده به لحن و ریتم خاصش) حاصل خواهد شد.

پس نگران پولی که بابت تاکسی ات دادی نباش. دست کم چند هفته ی دیگر موفق می‌شوی و میتوانی هر دو کورس را با اتوبوس به دانشگاه بروی، فقط چند صباحی صبر و همت پیشه کن.

یس!💪🏻

  • 98/11/14
  • زینب لطیفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی